تنهاترین تنها
عاشقانه های ما
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تنهاترین تنها و آدرس nfs-nfs.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





نويسندگان
مریم-سعید

آرشيو وبلاگ
خرداد 1393


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:9 :: نويسنده : مریم-سعید
هرقدرکه درخاک ننوشیدم ازین باده ی صافی بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی جزساغرو میخانه و ساقی نشناسم بر پایه ی پیمانه و شادیست اساسم گر همچو همای از عطش عشق بسوزم از آتش دوزخ نهراسم نهراسم ساقی از این عالم واهی رهایم کن نمی خواهم در این عالم بمانم بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن تو را اینجا به صدها رنگ می جویند تو را با حیله و نیرنگ می جویند تو را با نیزه ها در جنگ می جویند تو را اینجا به گرد سنگ می جویند تو جان می بخشی و اینجا به فتوای تو می گیرند جان از ما نمی دانم کیم من، آدمم روحم خدایم یا که شیطانم تو با خود آشنایم کن اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حواست پس ای مردم خدا اینجاست خدا در قلب انسان هاست به خود آی تا که دریابی خدا در خویشتن پیداست همای از دست این عالم پر پرواز خود بگشود و در خورشید و آتش سوخت خداوندا (بسوزانم) همایم کن نمی خواهم در این عالم بمانم بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن ، جدایم کن
 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : مریم-سعید
فرياد بي صدا باز باران بی ترانه باز باران با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم باز ماتم من به پشت شیشه تنهایی افتاده نمی دانم ، نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست نمی فهمم کجای اشک یک بابا که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده کجایش بوی عشق و عاشقی دارد نمی دانم نمی دانم چرا مردم نمی دانند که باران عشق تنها نیست صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست کجای مرگ ما زیباست نمی فهمم یاد آرم روز باران را یاد آرم مادرم در کنج باران مرد کودکی ده ساله بودم می دویدم زیر باران ، از برای نان مادرم افتاد مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود نمی دانم کجــــای این لجـــــن زیباست
 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:4 :: نويسنده : مریم-سعید
چشــــم هایـم را می بنــدم گــوش هایــم را می گیــرم زبـانـــم را گـاز می گیـــرم وقتی حـریف افکــارم نمی شـــوم چه درد ناک است فهمیـــدن...
 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : مریم-سعید
به جـــای ساعت نــوار سیـــاهی به مچ دســـتم بستـــم.... زمــان بــرای مــن مـتوقف شــد... و مـن پیمــان خـود رابـا هـرچـه زمـان اسـت و هـر چـه مـربـوط بـه آن اسـت شکستـــم......
 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:1 :: نويسنده : مریم-سعید
به سلامتیه دو گل بهشت:یکی عشق و دیگری سرنوشت به قلم گفتم بنویس هر چه دلش خواست نوشت منو خاک پای دوست و دوست را تاج سرما نوشت
 
دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : مریم-سعید
سلامتیه خودم نه واسه این حرفام ، واسه اینکه مرهم ندارم واسه دردام ! . . جهان را بدون ناخن های لاک زده ، بدون کفش های پاشنه بلند ، بدون النگو و بدون گل سر تصور کن ! خدا دختر را برای دنیا آفرید و دختر جهان را برای خدا زیبا کرد به سلامتی همشون … . . به سلامتی لحظه هایی که رفتن و نموندن ولی ما هنوز توی کفِشون موندیم !
 
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 20:58 :: نويسنده : مریم-سعید

سلام دوستای گلم امیدوارم لحظات خوشی دراین وبلاگ داشته باشین

 

 
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : مریم-سعید

ابر بارنده به دریا گفت..من نبارم تو کجا دریایی؟

زیرلب خنده کنان دریا گفت..

ابربارنده تو خود ازمایی!!..

 
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 15:59 :: نويسنده : مریم-سعید

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد